درباره شارا | تماس | جستجوی پیشرفته | پیوندها | موبایل | RSS
 خانه    تازه ها    پایگاه اخبار    پایگاه اندیشه    پایگاه کتاب    پایگاه اطلاعات    پایگاه بین الملل    پایگاه چندرسانه ای    پایگاه امکانات  
جمعه، 21 اردیبهشت 1403 - 19:59   

فراخوان دومین اجلاس ملی مدیران روابط‌عمومی

  فراخوان دومین اجلاس ملی مدیران روابط‌عمومی


ادامه ادامه مطلب یک

فناوری‌های نوین و هوش مصنوعی در روابط‌عمومی: ابزارها و تاکتیک‌های نوظهور برای ارتباطات مؤثرتر

  فناوری‌های نوین و هوش مصنوعی در روابط‌عمومی: ابزارها و تاکتیک‌های نوظهور برای ارتباطات مؤثرتر


ادامه ادامه مطلب دو

برنامه‌های انجمن متخصصان روابط‌عمومی به مناسبت روز روابط‌عمومی

  برنامه‌های انجمن متخصصان روابط‌عمومی به مناسبت روز روابط‌عمومی


ادامه ادامه مطلب سه

اطلاعات غلط و اطلاعات نادرست

  اطلاعات غلط و اطلاعات نادرست


ادامه ادامه مطلب چهار

   آخرین مطالب روابط عمومی  
  روابط‌عمومی داده
  ریاکاری را با نبوغ اشتباه نگیرید
  مرگ عکاسی استوک؟
  اسرائیل الجزیره را ممنوع می‌کند، آمریکا تیک‌تاک را. ما می‌دانیم چرا
  چت‌بات قدرتمند هوش مصنوعی جدید به طور مرموزی در نیمه شب بازگشته است
  یافته‌های کلیدی گزارش وضعیت رسانه‌ها در سال ۲۰۲۴ برای متخصصان روابط‌عمومی
  اگر می خواهیم بهترین خود در عرصه روابط‌عمومی باشیم باید به استقبال چالش ها و کارهای نو برویم
  اخبار منفی را دنبال کنیم یا نه؟
  چشم‌انداز جستجوی مدرن
  5 مرحله ایجاد انگیزه در یک محیط حرفه‌‌‌ای
ادامه آخرین مطالب روابط عمومی
- اندازه متن: + -  کد خبر: 13725صفحه نخست » گفتگویکشنبه، 27 مهر 1393 - 21:13
گفتگوی اختصاصی با دکتر یونس شکرخواه منتخب جایـزه روابط عمومی دکتـر نطقی
من سعی کردم همیشه مانند یک دیده بان، تحولات تازه را در رسانه، روزنامه نگاری و در فضای روابط عمومی دنبال کنم. خاطرم است، اولین باری که راجع به روابط عمومی دیجیتال صحبت کردم، یک تلخی، واکنش های تند و برداشت های عجیبی صورت گرفت که چرا گفتم این نسل فرش زیر پای شما را می کشد زیرا آنها فکر می کردند روابط عمومی همان روابط عمومی سنتی است.
  

4 Ways to Go Beyond the Press Release in a Post Panda World image panda bear 1113tm pic 106 300x199


شبکه اطلاع رسانی روابط عمومی ایران (شارا)- دکتر یونس شکرخواه، لیسانس مترجمی زبان انگلیسی، فوق لیسانس علوم ارتباطات و دکتری علوم ارتباطات از دانشگاه علامه طباطبایی فعالیت های مطبوعاتى خود را از سال 1360 با ترجمه مقالات بین المللی برای روزنامه اطلاعات آغاز کرد، دبیری سرویس خارجی و عضویت شورای تیتر روزنامه کیهان را به مدت 16 سال تا سال 1378 بهعهده داشته است. عضویت درماهنامه تخصصی صنعت چاپ و عضویت در شورای سردبیری ماهنامه بین المللی میدل ایست پرینتر از دیگر مسئولیت های وی بوده است. دکتر شکرخواه با بیان اینکه روابط عمومی یک فلسفه است و تا زمانی که به این فلسفه اعتقاد نداشته باشیم نمی توانیم کاری از پیش ببریم، روابط عمومی را زمانی معنا دار می داند که ما از روابط فردی و بین فردی خود یک درک عمیق داشته باشیم و با آن می توانیم به سراغ داستان روابط عمومی برویم. روابط عمومی حقیقت واقعی بیرون زندگی است. روابط عمومی امروز یک راز بیشتر ندارد و آن هم شفافیت است. این گفت و گو بهانه ای شد تا با پدر علم روزنامه نگاری آنلاین ایران بیشتر آشنا شویم:

*آقای دکتر شکرخواه بهتر است با جمله پرفسور معتمدنژاد درباره شما شروع کنیم که گفته بودند دکتر شکرخواه تنها استاد پیشگام روابط عمومی الکترونیک نیست، بلکه ایشان استاد پیشگام روش تحقیق نیز هست. ایشان استاد گفتمان تحلیل اقتصادی نیز هست. بنابراین چون مرحوم معتمدنژاد به گردن تمامی افراد در حوزه روابط عمومی و ارتباطات به عنوان پدر ارتباطات ایران حق دارند، حال می خواهیم بدانیم یونس شکرخواه کیست؟ در مورد زندگی، دوران تحصیلی و حرفه ای خود بگویید.
با وجود اینکه اکنون دیگر دکتر معتمدنژاد در کنار ما نیست، اما فکر می کنم کماکان ایشان مانند یک فانوس دریایی است. یعنی اگر شما در هر موقعیتی باشید، یک علامت روشنی دارید که باید به کجا بروید. شاید ایشان در حیات خود نیز مانند یک یادبود بود که بعد از مرگ ایشان، ما خیلی چیزها را از دست دادیم. مدیریت، ژرف نگری، ارتباط دانش را با کنش روزمره خودمان، آن نگاه عمیق و رادیکال به تحولات را از دست دادیم. ولی ایشان مانند هر معلم دیگری راجع به شاگرد خود حرف زده است، بالاخره همه مربیان به خصوص شنا یک روزی به شاگرد خود می گویند که دست خود را از کنار استخر رها کن. این حرف ها برای آن زمانی است که اطمینان دارند فرد می تواند به تنهایی شنا کند. من از دکتر معتمدنژاد یاد گرفتم که یک معلم خوب همیشه باید خود را در رابطه تعلیم و تعلمی نگه دارد. به این معنا که بپذیرد هنگامی که وارد کلاس می شود، باید اندوخته و دانش خود را ارائه دهد و همان لحظه نیز باید یاد بگیرد. من تردید ندارم که در وجود هر آدمی چیزهایی برای یاد گرفتن است و در لحظه همگی شاگرد هستیم. اگر ده کتاب در مورد کارهای دانسته و نادانسته من بنویسند، احساس می کنم آن کتاب حکایت از یک پله می کند و اگر هوشیار باشم باید به این فکر کنم که پله های طی نشده در کجا هستند. بنابراین من مثل یک گوهر در کلکسیون خاطرات خود استاد معتمد نژاد را حفظ کرده ام، ولی این هوشیاری را داشته ام که هیچ وقت نقطه پایان وجود ندارد، بلکه این حرف ها مانند یک نقطه شروع دوباره است. مانند اولین سلام برای برقراری ارتباط بسیار سخت است و خداحافظی هم سخت است. به هر حال ما با دکتر خداحافظی کردیم و دیگر دکتر در جمع ما نیست ولی خدا کند از همان سلام اول که از روی دقت، عشق و علاقه به ایشان کردم، جوانه این سلام خشک نشود.
در مورد وضعیت زندگی نیز متولد مشهد هستم و هر وقت با دوستان نزدیک خود مواجه می شوم، به طور خودکار لحن بیانم به زبان مادری تغییر می کند. به لحاظ تحصیلات نیز ابتدایی خود را در همان شهر مشهد، در محله قدیمی و مرکزی شهر که دو سینما و باغ ملی نزدیک محله ما بود و در مدرسه ای به نام صاحاف درس خواندم. دیپلم خود را از دبیرستان ابن یمین که اکنون به نام شهید حکمت تغییر نام یافته، گرفتم. بعد از دیپلم در هند مدتی جامعه شناسی و بعد سینما خواندم. سال 57 که انقلاب شد به ایران برگشتم و درس را ادامه ندادم و در مدرسه عالی ترجمه تهران قبول شدم. از آن سال تاکنون حدود32 الی 33 سال است که در تهران زندگی می کنم و در همین جا ازدواج کردم، فوق لیسانس و دکتری خود را گرفتم. فوق لیسانس و دکتری خود را علوم ارتباطات در دانشگاه علامه خواندم و بعد از آن مدرس دانشگاه تهران شدم. در مورد روزنامه نگاری دو نفر نقش کلیدی داشتند که باعث شدند من وارد این فضا شوم. تعطیلات دانشگاه بود و من در یک مدرسه در قلهک تهران تدریس می کردم، در آن زمان یک همکار داشتم که معلم امور تربیتی و دینی به نام آقای دکتر هادی خانیکی بود. من در آن زمان تایمز و نیوزویک و نشریات وقت را می خواندم، ایشان از من پرسیدند با این نشریات چه کار می کنی؟ گفتم اینها را می خوانم. پرسیدند بعد از آن چه کار می کنی؟ گفتم بعد دور می اندازم. ایشان گفتند این مطالب را ترجمه کن و من آن ها را برای شما چاپ می کنم. یک روز ایشان من را پیش جلال رفیع و آقای داعی در روزنامه اطلاعات بردند و من در سال 60 شروع به ترجمه برای روزنامه اطلاعات کردم. بعد از آن از من خواستند کارها را به دفتر نمایندگی در قلهک بدهم. اما نکته جالب اینکه اولین ترجمه من که در روزنامه اطلاعات چاپ شد، در آن روز روزنامه چاپ دوم شد و من فکر می کردم مقاله من خیلی نقص داشته. ولی آنقدر خوشحال شدم که با همه تماس گرفتم تا بگویم مطلب من البته با نام یونس  ـ  شکار شده. دوسال بعد آقای خانیکی به روزنامه کیهان رفت و از من هم درخواست کرد تا به آن روزنامه بروم و در آنجا به بخش سرویس بین الملل رفتم. دبیر فرهنگی و بین الملل آن زمان روزنامه کیهان آقای فریدون صدیقی بود. دو ماه بعد به من حکم دبیری و عضویت اتاق تیتر دادند و عضو شورای تیتر روزنامه شدم. در آن زمان فریدون صدیقی، مهدی فرقانی، منصور رییس صدری و اعضای شورای سردبیر وقت عضو اتاق تیتر بودند. از آن به بعد دبیر بین الملل شدم و تا 16 سال در آن روزنامه کار کردم.

* تا از موضوع زندگی دور نشدیم، صحبتی هم از میلاد پسرتون کنید.
میلاد تنها فرزند من است که لیسانس و فوق لیسانس را هتل داری می خواند. اما از آنجا که روحیات و علایقمان شبیه به هم هست، درحال حاضر یک نرم افزار نویس ماهر است. نرم افزار خبرآنلاین را هم نوشته است بیشتر به برنامه نویسی علاقه دارد ولی وب سایت هم طراحی می کند.

* آقای دکتر شکرخواه شما را به داشتن دوست های زیاد می شناسند و با همه طیف ها دوست هستید. می خواستم بدانم ارتباط شما با دوستان، اساتید دانشگاه و دانشجویان که بسیار شما را دوست دارند، چگونه است؟ تفاوت رفتاری با این رفاقت ها چیست؟
این از سؤالاتی است که قلب و مغز انسان را با هم هدف می گیرد. زندگی من بسیار ساده است به گونه ای که بعضی از تک جمله ها ممکن است در آن غوغا ایجاد کند. اهل ادای عارف درآوردن نیستم. زندگی من شاید یک زندگی ولخرجانه باشد. سادگی زندگی من دارای چند کلید واژه است. وقتی شما یک همسر خوب دارید که هیچ خواسته ای از شما نداشته باشد و شما را در موقعیت فهم کند، بفهمد که سهم همکلاسی های تو از تو چه مقدار است، سهم دوستان شما از شما چه مقدار است و آن سهم را رعایت کند و به شما اجازه دهد تا در دنیاهای متفاوت سیر کنید. اینکه بداند به یک علتی باید در یک ماه چهار بار خارج از کشور بروم، اینکه بفهمد من با پسرم تنها پدر و پسر نیستیم، بلکه دو تا رفیق هم هستیم، دو آدم درگیر تکنولوژی و وب هم هستیم و شاید با اختلاف سنی که داریم، دوستان مشترکی هم داشته باشیم. این سرمایه بزرگی است. یعنی بابت همه چیز از همسرم سپاس گزارم. شاید یک محرک اصلی او است که شما یک یار دارید که از همه جهات شما را درک می کند.
نکته دوم غیر را خود دیدن است. امکان ندارد فردی داخل دفتر من در دانشگاه بیاید که فکر نکنم آن فرزند، مادر و پدر خود من است که دغدغه فرزند خود را دارد. من با این دید به آدم ها نگاه می کنم. بنابراین به سرعت به آنها نزدیک می شوم و آنها هیچ مرزی را با من احساس نمی کنند. نمی گویم که باید این گونه باشد، تنها می گویم اگر کسی می خواهد ردپاهایی که در ماسه است و هر لحظه ممکن است آب این ردپاها را بشوید، را دنبال کند، فرمول آن این است: در اتاق خود را باید باز بگذارید، اینکه پشت در دفتر می زنیم ساعات اداری تنها شوخی زمانه و جادوی کلمات و ارقام است و من پایبندی به این ها حتی برای دانشجویان ندارم. دانشجویی که نتوانسته مقاله خود را به موقع برساند را توبیخ نمی کنم و می گویم من وقت مطالعه مقاله را نداشتم. باید دست او را گرفت زیرا او نیز روزی معلم می شود و باید این کار را انجام دهد. من غیر را خود می بینم. شاید اصلا آسان نباشد ولی من عادت کردم. آن راننده تاکسی که در کنارش می نشینم، فکر می کنم پدر خودم است که محتاج یک کلمه آرام کننده، سلام کردن و محبت است که شب هنگامی که منزل می رود کمی انرژی برای خانواده خود داشته باشد. بنابراین این نوع نگاه یک فاکتور برای تسهیل ارتباط است. دومین مسئله این است که به همه شرافتم قسم می خورم، هیچگاه به جلو نگاه نکردم بلکه به پشت سر نگاه می کنم که چه چیزی از خود بر جا می گذارم. آرزوهای عجیب و غریب برای خودم درست نکردم. به این نگاه می کنم که وقتی از جایی بیرون می روم چه سنتی از خود بر جای گذاشته ام. بنابراین شاید متهم شوم به اینکه عقل معاش و اقتصادی و برنامه ریزی دراز مدت برای آینده زندگی ندارم. بنابراین برای نتیجه گیری باید بگویم که یک محرک داخلی دارم که همسر و پسرم هستند، دوم اینکه دیگری را خودم فرض می گذارم و هیچگاه مرز نمی گذارم. شاید حتی یک نفر هم پیدا نشود که بگوید من یک روز در کارم ناراحت بوده باشم، البته این بدان معنا نیست که من به دنبال شانه ای برای گریه کردن نیستم، به این معنا نیست که روزی عزیزم را از دست نداده ام، به این معنا نیست که اگر ناراحتی خودم را نشان نمی دهم، یعنی نمی فهمم یا اگر بیان نکرده ام، پس درک نکردم. من هم مثل بقیه هستم ولی همیشه می گویم چرا فرد مخاطب من باید چوب این مطلب را بخورد. چه کسی می گوید تلخی دیروز من باید به دیگران سرایت کند، اصلاً چرا باید سرایت کند؟ و سوم اینکه من به پشت سر نگاه می کنم و آرزوهایی مدرن امروزی را دنبال نمی کنم، بلکه برای من مهم است که چه چیزی از خود بر جای می گذارم. من دوستان زیادی دارم و نگاه من به آن ها بر اساس معرفت آن ها از اتفاقات روزانه زندگی نیست، بلکه آنچه که در رفاقت برای من ارزشمند است داشتن زبان پاک، سخاوت، بدگویی نکردن، بیان خوب داشتن، بی دریغ بودن، یادگیرنده و یاد دهنده و در نهایت وجه انسانی بسیار مهم تر از فرمت های اجتماعی که در آن قرار می گیرند از نظر موقعیت، کار، ساختار و غیره که از نظر من فرعیات هستند.

*اگر بخواهیم به زمان گذشته برگردیم آیا همین مسیر را انتخاب می کردید. لیسانس زبان انگلیسی، فوق لیسانس و دکتری ارتباطات، استاد دانشگاه، روزنامه نگاری و غیره یا تغییر مسیر می دادید؟
سؤال سختی است. از اینکه حرفه ای عمل کردم همین راه را انتخاب می کردم. حرفه ای به مفهوم اخص کلمه یعنی اینکه کار را بلد بودم، به تدریج یادگرفتم، منتقل کردم، به یک نسلی یاد دادم که چگونه این کار را انجام دهند، تولید ادبیات کردم و حرفی را که زدم به صورت مکتوب درآوردم. اما از جنبه حرفه ای اگر دوباره متولد می شدم، می گفتم که خوب عمل کردم و دوباره این کار را انجام می دادم. یعنی درست عمل کردم. اما اگر کار درست انجام دادم یا نه؟ به این تردید دارم. یعنی اگر دوباره به دنیا بیایم آیا همین مسیر را طی می کنم، کمی شک دارم. گاهی اوقات به تردید می افتم که آیا فضای وب و اینترنت و غیره یک گوساله سامری مدرن است یا نه؟ گاهی اوقات به خودم می گویم که چه دلیلی وجود دارد که می خواهم با همه جهان ارتباط داشته باشم؟ یا گاهی اوقات که آواز یک پرنده در جنگل می تواند راه شما را سد کند و شما به دنبال آن بگردید، دیگر چرا باید در وب بود؟ اما معلمی را دوست دارم و اگر قرار باشد دوباره به دنیا برگردم، دوست داشتم معلم دبستان شوم زیرا دنیای بچه ها پاک تر است.

*آیا در روزنامه نگاری و روابط عمومی تغییری ایجاد شده است. دیدگاه شما در این زمینه چیست؟
شاید در یک جمله بتوان گفت که در برخی از مفاهیم نو نقش داشتم. یادم می آید زمانی که راجع به سافت نیوز نوشتم، سر و صدای عجیب و غریبی شد. سافت نیوز یک گزارش یا خبر نرم است. یا راجع به روزنامه نگاری آنلاین مقاومت های شدیدی بود ولی اکنون می بینید که یک تحریریه مستقل 30 نفر در این زمینه کار می کنند. من معتقد هستم که آینده دنیا اقتصاد نرم افزارها است. به این معنا که اگر شما بخواهید برای دیدن یک موزه هم بروید، آن موزه می خواهد خود را از نظر کارکنان کم حجم کند، ترجیح می دهد که یک نرم افزار راهنمای شما باشد به گونه ای که هنگامی که وارد موزه می شوید، آن نرم افزار را در موبایل خود دانلود کنید و بر روی هر مجسمه ای گرفتید، تاریخچه آن را بگوید و راهنمای تور نیاز نباشد. به گونه ای که آن نرم افزار موزه را اداره کند. یک مجتمع تجاری بزرگ ترجیح می دهد شما یک نرم افزار داشته باشید زیرا می خواهد نگهبان را حذف کند. من سعی کردم همیشه مانند یک دیده بان، تحولات تازه را در رسانه، روزنامه نگاری و در فضای روابط عمومی دنبال کنم. خاطرم است، اولین باری که راجع به روابط عمومی دیجیتال صحبت کردم، یک تلخی، واکنش های تند و برداشت های عجیبی صورت گرفت که چرا گفتم این نسل فرش زیر پای شما را می کشد زیرا آنها فکر می کردند روابط عمومی همان روابط عمومی سنتی است. یادم هست که در همان روز بحث 24 ساعت در هفت روز هفته را مطرح کردم که اگر نتوانید 24 ساعته سرویس دهید، حذف می شوید. اکنون یک دهه از آن صحبت ها گذشته و ما شاهد یک جشنواره در رابطه با روابط عمومی دیجیتال هستیم و به هر حال مسیر شروع به حرکت کرد. آخرین بار که یک خبرگزاری از من پرسید نظر شما راجع به سافت چیست؟ گفتم یک چیز مزخرفی است و اصلاً اشتباه کردم که راجع به سافت نیوز گفتم. ولی یک جمله بگویم که آب زیر کاه است. هر کسی هر چیزی می نویسد حتی داستان هم باشد می گوید، سافت می نویسند و راه آن را پیدا می کنند و در مورد آن کتاب می نویسند. اما یک موضوع که باید مطرح کنم این است که من اصلاً آسمانی رفتار نمی کنم، واژه هایی را که آوردم در گره زدن مطلق با وقایع و اتفاقات روز زندگی روزنامه نگاری بوده است. تفکر من انضمامی مطلق است. یعنی اگر فکر من به جایی منضم نشود، فکر می کنم باید آن فکر را دور ریخت. بنابراین من با نگاه انضمامی کار کردم. امروزه با افتخار می گویم اگر سایت های فارسی زبان خارجی را در حوزه خبری نگاه کنید، می بینید چه کسی چانک نویسی را در حوزه آنلاین باب کرد. من با قدرت می گویم که این کار را در ایران انجام داده ام، اما انضمامی بود. بهتر است برای برخی مخاطبان که شاید کمتر با این حوزه آشنا باشند بگویم که برخی مواقع می بینید کلماتی هایپر می شوند و شما روی آنها کلیک می کنید و توضیحات اضافه ای مانند پاورقی در کنار آن کلمه می بینید، به آن چانک می گوییم. شاید منطق های قوی چانکی، ویکی پدیا باشد که شما از یک کلمه به سراغ یک پرونده مربوط به آن کلمه می روید. من در همشهری آنلاین چانک نویسی آنلاین را هشت سال است که باب کرده ام. امروز هنوز وب سایت های خارجی نمی توانند چانک ایجاد کنند، اما ادای چانک را در   می آورد و کلمه را زیر جستجو می برد. برای مثال کلمه فرانسه را جستجو می کند اما پرونده ای برای این کلمه ندارد. در همین سایتی که اکنون کار می کنم، با بچه های این مملکت، با افرادی که از روزنامه نگاری چاپی به روزنامه نگاری آنلاین ورود پیدا کرده اند، این کار را انجام دادیم و در حال حاضر چیزی حدود 8 الی9 هزار چانک تولیدی ویژه خودمان داریم. بنابراین با فکر انضمامی خیلی کارها می توان انجام داد. آن مفاهیم جدید به هیج عنوان تحمیلی نبودند، بلکه من آنها را ملموس کردم. اگر می گویم سافت نیوز از طرفی دیگر می گویم فریدون صدیقی 20 سال است که سافت می نویسد ولی هنوز کسی کار او را نخوانده و تشخیص داده نشده است. بنابراین شاید آن مفاهیم هم برای ما نو بوده باشد، اما من این مفاهیم را با داده های بومی خودمان همسایه کرده ام. من مفهوم تگ را برای دانشجویان خود فهماندم. شاید این کار خیلی نوآورانه نبوده اما من سهم خودم را از بازی تعیین کردم. به این صورت که اگر کسی تولید ترجمه ای خوب برای روزنامه نگاری ایران می کند، باید اجازه دهیم کار خود را انجام دهد. اگر کسی مانند سید فرید قاسمی به دنبال پیشینه مطبوعات ایران است، آقای مسعود محرابی، یاری و گلمکانی با مجله فیلم دانشگاه فیلم در ایران راه اندازی کردند، باید دست آن ها را بوسید. من هم در کنار آنها فکر کردم که این مفاهیم نو را بومی سازی کنم.

*آقای دکتر شما مفاهیم جدیدی را در حوزه روزنامه نگاری، تکنولوژی های نوین مانند سایبر و روابط عمومی دیجیتال باب کرده اید و مردم هم خیلی خوب از آن ها استقبال کردند. آیا در روزنامه نگاری سایبر و روابط عمومی دیجیتال که حدود 01 یا 51 سال پیش مطرح کردید، دیدگاه و پیش بینی شما همان چیزی است که در آن سال ها گفته اید، یا اکنون در تحلیل هایتان تغییراتی ایجاد شده است؟
روابط عمومی آنلاین، دیجیتال و هر آنچه که اسم آن را می گذارید، بزک نیست بلکه فلسفه است. شما می توانید من عامی و بی سواد را با آخرین تکنولوژی ها از ساعت مچی اپل که چند روز پیش رونمایی شد تا دوربین و عینک دیجیتال و لباس هوشمند مجهز کنید. اما من نمی توانم از آن ها استفاده کنم، زیرا شما آن ها را به صورت تزیینی به من دادید. اگر خاطرتان باشد گفتم که روابط عمومی آنلاین یا دیجیتال یک فلسفه است و اگر شما به این فلسفه مؤمن نباشید، کاری نمی توانید انجام دهید. ادارات را پر از کامپیوتر، کابل و داکت می کنید، اما هیچ اتفاقی نمی افتد. کسی باید نترسد و پا جلو بگذارد و کاری انجام دهد. من در ترم روابط عمومی حرف تلخی زدم که اکنون تکرار می کنم: روابط عمومی ها در ایران مشکل روابط عمومی دارند. هنوز هم معتقد هستم مشکل روابط عمومی دارند چرا که اگر مشکل روابط عمومی نداشتند ما اکنون 10 نهاد روابط عمومی نداشتیم. روابط عمومی فرقه اسماعیلیه نیست که فرقه خود را درست کند. روابط عمومی می توانست یک اتحادیه بزرگ داشته باشد. من حتی با خود کلمه روابط عمومی مشکل دارم. روابط عمومی فیلم، بازی و اجرا نیست بلکه چیزی است که باید به آن باور داشته باشید. در سینما بین نقش و تیپ تفاوت معنایی قایل می شویم. روابط عمومی زمانی شکل می گیرد که فرد روابط فردی، درون فردی و میان فردی را بداند و جوهره آن صداقت است. روابط عمومی زمانی معنا دارد که ما از روابط فردی و بین فردی خود درک عمیق داشته باشیم و با آن می توانیم به سراغ داستان روابط عمومی رفت. روابط عمومی حقیقت واقعی بیرون زندگی است. روابط عمومی امروز یک راز بیشتر ندارد و آن هم شفافیت است. اگر شما شیشه روشنی برای سازمان یا نهادی باشید که در آنجا کار می کنید و بگویید که سازمان من 8 نقطه قوت و 11 نقطه ضعف دارد، در آن صورت به آن حقیقت گرایی می گوییم. در این صورت است که می توانید به خوبی ارتباط برقرار کنید، زیرا این ارتباط بر مبنای وضوح و شفافیت صورت می گیرد. بنابراین بهتر است یک بازنگری در فلسفه روابط عمومی داشته باشیم. حال اگر در کنار آن تکنولوژی و نرم افزار هم باشد بهتر می شود. چه کسی می گوید حتماً باید با ترجمه ادبیات روابط عمومی به روابط عمومی رسید. چه کسی می گوید ما برای هر جایی روابط عمومی می خواهیم. مانند آن است که بگوییم ما برای همه جای ایران فدراسیون اسکی می خواهیم. به نظر من موفقیت ها از جایی شروع شده که به واقعیت متصل شده است. باید به عقب برگشت و دید که چرا آثار موفق این گونه بوده اند. آن ها به زمان گره خورده اند. بنابراین اگر ما به فکر انضمامی عادت کنیم، فکر می کنم کار جلو خواهد رفت.

* آقای دکتر چه کسانی شما را ناراحت می کنند؟
افرادی که برای من نقش بازی می کنند. استانداردهای دوگانه دارند. وانمود می کنند و خودشان نیستند. باور کنید شاید گفتگوی من با چنین افرادی حتی ده دقیقه نیز به طول نیانجامد.

*به همین دلیل است که بیشتر در دنیای مجازی هستید؟
خیر. دنیای مجازی مزایا و معایبی دارد. از بابت این که ما را از قید زمان نجات می دهد بسیار عجیب است. برای مثال دانلود یک کتاب از کتابخانه سیدنی در ساعت 3 شب هنگام تعطیلی یا انتقال پول در زمانی که بانک ها تعطیل هستند، همگی نشان دهنده خرید زمان است که فوق العاده جذاب است که این مسائل در فضای وب فوق العاده است. اما از طرفی دیگر غربت های عجیبی ایجاد می کند. یعنی زمانی که بتوانید زمان و مکان را تسخیر کنید، حال فلسفه زندگی است که دچار تغییرات می شود. حال باید دید چه مقدار وقت برای خانواده، دوستان و حتی خودمان می گذاریم. بنابراین فضای وب از جهاتی سرشار از فرصت و از جهاتی دیگر سرشار از مخاطره است. ما در ایران درگیر یکسری لجبازی هایی هستیم با این ترتیب که فکر می کنیم برخی افراد موافق و برخی دیگر مخالف اینترنت هستند. ولی از نظر من این ها دو گروه جدا از هم نیستند، بلکه دغدغه های توأمان دارند. ولی این پدیده ای است که وارد زندگی ما شده است و ما از آن استفاده می کنیم. باید پذیرفت که مانند گذاشتن کامنت همه در این زمینه فعالیت می کنند اما حاصل جمع این کامنت ها صفر است. تنها با قابلیت حذف کارهای موازی و همزمان، حذف زمان و مکان است که می توان گفت در وب اتفاقات بزرگی رخ داده است.

* آقای دکتر موقعی که می خواهید مطلبی را دانلود کنید و دانلود نشود، عصبانی می شوید؟
صادقانه بگویم من متأسفانه در تست اعتیاد شاگرد اول بودم. عصبانی می شوم و به هم می ریزم و نمی دانم چرا همیشه می گویم اینترنت نفتی، حال ربط آن با نفت چیست و از کجا به ذهن من آمده است را نمی دانم. البته چون چند IP دارم و این بدلیل اقتضای شغلم است، به هر طریقی مشکل را برطرف می کنم. البته از این مسئله راضی هستم. چون امروزه حتی در مهمانی ها همه درگیر لاین و شبکه های اجتماعی هستند، ولی نوبت به من که می رسد یک دلیل خوب دارم و آن اینکه اقتضای شغل و حرفه ام است که همیشه در ارتباط باشم. البته واقع امر این است که آن ها درست می گویند.

*آقای دکتر فضای مجازی را بیشتر دوست دارید یا فضای فیزیکی را؟
به نظر می رسد برای سن من رابطه ای دو سویه وجود دارد. به این معنا که برخی مواقع چیزهایی را از فضای مجازی می خواهم که به موقع از آن دریافت می کنم و برخی مواقع نیز چیزهایی را از فضای واقعی می خواهم که به موقع سراغ آن ها می روم. ولی برای دانشجویان من این گونه نیست آنها بیش از اندازه درگیر فضای مجازی هستند. اما یکبار زمانی که به مشهد سفر کردم، تصمیم گرفتم که ایمیل ها را چک نکنم و زمانی که برگشتم با اعتراضات بسیاری روبرو شدم.

* آقای دکتر شکرخواه بیشتر مردم و دوستان شما می خواهند بدانند که عوامل موفقیت شما چه چیزی بوده است که شما در هر حوزه ای برای مردم الگو هستید. مهمترین ویژگی هایی که دارید چیست؟
شاید بتوان به آن دلیل راه گفت. در زمان قدیم کاروان ها برای این که مسیر خودشان را گم نکنند، سنگ هایی را روی هم می چیدند و به آن سنگ ها دلیل می گفتند. شاید به عنوان دلیل راه چند عامل خیلی مهم وجود دارد. اولین عامل، خانواده است. یعنی پدر و مادری که با آن ها زندگی می کنید، چیزهای زیادی از آنها فرا می گیرید. این خیلی کلیدی است که آنها بی حب و بغض باشند، بی دریغ باشند، صادقانه زندگی کنند، به داشته هایشان ببالند و به نداشته ها معترف باشند. خوشبختانه من در یک چنین خانواده ای بزرگ شده ام. به عنوان مثال یکی از ویژگی های مادرم این بود که وقتی فردی از وسیله ای در منزل ما خوشش می آمد، مادرم آن وسیله را به خود آن فرد می داد. یکی از دوستان نیز در مورد من چنین حرفی زد. در آنجا متوجه شدم که من تا کنون به یک چنین رفتاری فکر نکرده بودم که این رفتار من تحت تأثیر مادرم بوده است. دومین مرحله این است که وقتی فرد وارد فاز اجتماعی شدن می شود، معلم ها، دوستان و اطرافیان تأثیرگذار می شوند. من موفقیت خود را مدیون مجموعه نفیسی از دوستانم هستم که با آن ها تعامل دارم. این موفقیت مانند بذری است که نیازمند آب و خاک مناسب است. اگرچه در ذات آن رشد و تولد هست، اما نمی توان بذری را در یک محیط خشک پرورش داد. بنابراین نگاه ما باید به موفقیت یک نگاه فراتر باشد. من خانواده، دوستان و محیط اجتماعی را در موفقیت بسیار مهم می دانم. اما در مورد عوامل فردی، پشتکار بسیار مهم است و مطمئن باشیم که زمان به سرعت می گذرد و اصلاً بر نمی گردد. بنابراین بخشی از تمرکز روی کار و بخش دیگر آن قدر دانستن ثانیه ها است. اگر فکر کنیم که زمان در حال از بین رفتن است، قدر زمان را بیشتر می دانیم. سومین فاکتوری که توصیه می کنم، یک جمله از یک ناشر ایتالیایی است که ترجمه جمله این بود که «آهسته شتاب کن»، این جمله برای من بسیار آموزنده بود. ضمن این که می دانم زمان بسیار مهم است، اما اصلاً بی گدار به آب نمی زنم. برای مثال وقتی فردی مطلبی می نویسد که به دلیل ملاحظه هایی که حق من به عنوان سردبیر است، نمی خواهم آن را کار کنم، می گوییم این مطلب را دوباره بنویس، چرا که مطلب تو می تواند روند انتشار را مختل کند ولی تو قرار است تکوین این پدیده ای را که نوشتی مختل کنی زیرا این پدیده را ناثواب می دانی، صفت ها را حذف کن، هرکجا که عصبانی هستی، یک لیوان آب بنوش، دوباره بنویس و همان حرف ها را بزن. نکته آخر این است که من به آدم های اطراف خود مانند یک جهان کشف نشده نگاه می کنم و به این مسئله عادت کرده ام. من فردی که برای من چای می آورد را زیر نظر می گیرم، زیرا ممکن است یک تکنیک از آن فرا بگیرم. این دقت به آدم های اطراف به شما خیلی چیزها را می آموزد. بنابراین یک ترکیب و آمیزه است. دقت به آدم ها یک مدل یابی است. حرف آخرم این است که باید به آدم هایی دقت کرد و نزدیک شد که صدای عمل آنها از حرف هایشان بلندتر است و در عمل خودشان را اثبات می کنند. در کنش ها همه مردم عادی هستند، اما باید در واکنش ها آن ها را شناخت. بنابراین در واکنش ها هم می توان موفقیت ها را دید.


    آقای دکتر یک خاطره جالب از روزنامه نگاری برای ما تعریف کنید.
خاطره های شاد و غمگین زیاد است. اما یکی از خاطره هایی که برای من عجیب بود این است که یک روز در اتاق تیتر بودیم، اتاق تیتر روزنامه کیهان نیز یک اتاق اسطوره ای بود. یک روز تیتری درباره ربوده شدن یک هواپیما زده شده بود، مدیر مسئول وقت هم قرار بود که بگوید کدام تیتر بهتر است. وقتی تیترها را خواند با این مضمون که «هواپیمای ایرانی روی باند فرودگاه تهران ربوده شد» که این امکان پذیر نبود، من خندیدم و گفتم آقای صدیقی از این تیترها زیاد می زند و مرتباً این جمله را تکرار می کردم. مدیر هم رعایت می کرد ولی در نهایت گفت، آقای شکرخواه این خط شما است و تیتر را شما زدید. جدال تیتر شاید شیرین ترین خاطرات را برای من رغم می زد که باید اوج بلوغ حرفه ای گری را در غالب یک رویداد در سه یا چهار کلمه در می آوردیم. یکی دیگر از خاطراتی که برای من شیرین بود، زمانی بود که توانستیم در پاسخ به حملات عراق برای اولین بار به عراق موشک بزنیم، تیتر این بود «شلیک به قلب عراق». آن روز یکی از روزهایی بود که آن تیتر را با جان و دل زدیم. یکی دیگر از تیترهای شیرین، «خونین شهر با آخرین فشنگ ها مقاومت می کند» بود و یکی از سخت ترین شب ها نیز شبی بود که امام خمینی (ره) فوت کرده بودند. شب ساعت 7 ما را صدا کردند و با وجود اینکه می دانستیم چه اتفاقی افتاده است، کار خودمان را می کردیم زیرا اصلاً باور نمی کردیم و فردا صبح وقتی که خبر از رادیو پخش شد، همگی گریه کردند. هیچ تجربه ای به این سختی نبود. خاطرم است سید غلامرضا موسوی دنبال من به درب منزل آمد و دیدم که لباس مشکی پوشیده است. از او پرسیدم چرا لباس مشکی پوشیدی، در پاسخ گفت یکی از اقوام همسرم فوت کرده و وقتی با هم به سمت تحریریه رفتیم، گفتم فکر کنم امام فوت کردند. صبح وقتی آقای حیاتی خبر را خواندند، تمام تحریریه منفجر شد و همه گریه کردند. همه چیز در کشور تعطیل شده بود، بنابراین به همراه بچه های تحریریه ویژه نامه ای را که کار کرده بودیم، با ماشین در سطح شهر پخش کردیم. این خاطره را هیچگاه فراموش نمی کنم که از ساعت 7 بعد  از  ظهر روی ویژه نامه ای کار کرده بودیم که هیچ کدام تیتر آن با عنوان «روح خدا به خدا پیوست» را باور نمی کردیم.

*آقای دکتر مهمترین ویژگی یک روزنامه نگار یا سردبیر از نظر شما چیست؟
دانسته های تکنیکی خیلی ضروری است. یک سردبیر باید صورت بندی های مختلف را کار کرده باشد. یک سردبیر حرفه ای به فراخور موضوع، تیتر می زند و به صفحه وزن می دهد، رویدادی را تعقیب و موضوعی را نقد می کند. بنابراین اگر سردبیری نسبت به مسائل اطراف خود رئال نباشد، هیچ گاه سردبیر خوبی نمی شود. یک سردبیر خوب باید رئال باشد، گُرگرفته نباشد، به جریان انتشار بیشتر از حرف و رفتار خود فکر کند. سردبیر وظیفه دارد تیم را به هدف برساند. دانسته های تکنیکی برای یک سردبیر بسیار لازم است. به این معنا که یک سردبیر باید بتواند مانند یک خبرنگار بنویسد، گزارش بگیرد و صفحه ببندد.

*ویرایش یک مطلب چه تأثیری در روزنامه نگاری دارد؟
ویرایش یک مطلب نیز همانطور که گفتم بسیار مهم است، ولی یک سردبیر خوب ویرایش قبل از تولید می کند. آن ویرایشی که رمز گشایی از مطلب می کند، کار هر ویراستاری است. اما سردبیر حرفه ای ورود و خروج مطلب را قبل از تولید، ویرایش می کند. در دنیا یک کپی ادیتور وجود دارد که کار همه را انجام می دهد. به این معنا که هم ویرایش مضمونی و هم ویرایش واژگانی را انجام می دهد. ولی در ایران چون کپی ادیتور نداریم همه چیز بر عهده سردبیر است.  

* آقای دکتر ویژگی یک روزنامه نگار و سردبیر را فرمودید، حال ویژگی یک استاد دانشگاه از نظر شما چیست؟
یک استاد دانشگاه باید مرد عمل و نظر باشد. در حوزه عمل اگر راجع به یک وب سایت Responsive صحبت می کند، باید این واژه را بداند، اگر از زبان جوان حرف می زند، باید بداند زبان جوان چیست. در حوزه نظر نیز باید آدم روزآمدی باشد. یعنی نمی تواند دانسته های یکسانی را انتخاب و آن را در چند ترم تکرار کند. من در مورد خودم عرض می کنم، هیچ ترمی طرح درس و مطالب من یکسان نیست. کنش و نظر، مانند دو بال برای یک معلم به خصوص در حوزه ICT است. شما باید با کار با این تکنولوژی ها آشنا باشید و این مسئله یک کنش گری دائمی می خواهد. حوزه نظری هم در حوزه ICT بسیار مهم است. زیرا در این حوزه از حوزه عمل به حوزه نظر می رسیم. حوزه ICT از معدود حوزه هایی است که نظریه کم می آورد. در حال حاضر چه کسی درباره فیس بوک نظریه می دهد. من می گویم فیس بوکی ها، فیلسوف های مبل نشین هستند. شما اثبات کنید که نیستند. بنابراین آنقدر این حوزه سریع و سیال عمل می کند، مانند یک توپ کریستال است و هزار بعد و اضلاع گوناگون دارد که تئوری به پای آن نمی رسد. زیرا تجارب باید متراکم شود تا بتوان تئوری را از درون آن بیرون کشید. در نتیجه من فکر می کنم داشتن این دو پایه ضروری است.

* آقای دکتر فکر می کنید اگر لیسانسیه زبان انگلیسی نمی شدید، آیا باز برای دسترسی به دنیای مجازی موفق می شدید؟
بله البته. نه این که بگویم تنها آن چهار سال اثرگذار بوده است، بلکه آن سال ها شروع درستی بود. من افتخار می کنم که در آن زمان معلم هایی همچون آذر نفیسی، کوروش صفوی زبان شناس، دبیر مقدم، دکتر منوچهر حقیقی و دکتر کریمی حکاک بودند که غول های وقت زبان انگلیسی بودند. البته من در همان مدرسه عالی ترجمه رمان شمال و جنوب را ترجمه کردم. زمانی که در مازندران بودم، زبان مازندرانی را فرا گرفتم و از راننده ترکی که برای کتاب هفته من را سر کار می برد، زبان ترکی را نسبتاً فرا گرفتم. من فکر می کنم هر زبانی یک رویکرد مختلف یادگیری را به شما می دهد. بله زبان انگلیسی بسیار نقش داشته است.

*به نظر می رسد جهان آینده متعلق به مغزهای متفکر است. آقای دکتر آیا این را حس می کنید که قدرت در دست افرادی همچون استیو جابز قرار می گیرد. دیدگاه شما راجع به این مسئله چیست؟
بله اینکه می گویید دوره ایده است، قطعاً می توان گفت دوره ایده است. منتها تکنولوژی هایی که بوجود آمده اند چیزی جز توزیع سریع نیستند. اینترنت تکنولوژی توزیع سریع است و محتوا نیست. این شما هستید که روی آن محتوا می ریزید. اینترنت خمیر پیتزا است و این شما هستید که مواد روی آن را می ریزید. ما وارد فازی شده ایم که ایده قطعه ای تولید می کنیم. به ایمیل شما ویژه شما ارسال می کنیم. می توان گفت به عصری با عنوان عصر سفارش پذیری برای باور قطعه ای رسیدیم. اما سؤال بزرگتر این است که ما وارد سوپر مارکتی شده ایم که در آن محتوا می فروشند، چگونه از سلامت محتوا اطمینان حاصل کنیم؟ برندگان این دنیا از دید من فیس بوک نیست چرا که فیس بوک یک فرمت است. حال سؤال بزرگ این است که پس برندگان چه کسانی هستند؟ من می گویم برندگان کسانی هستند که جنس اورجینال و نه تقلیدی تولید می کنند. درست است که ما در حال ساختن یک خانه جهانی هستیم، اما شیشه و آجر داریم به این ها نیاز نداریم. شما برای ما قاب پنجره، لوله بخاری و غیره را بیاورید. به این معنی که باید به طور مداوم به مایملک خود تکیه کنید تا برنده شوید. اگر ایرانی هستید باید به محتوای ایرانی تکیه کنید. آینده همیشه در دست کسانی بوده است که ایده های درست تعریف و پای ایده ها عمل کردند. ما پدیده محرم را همیشه در کشور خودمان داریم، اما آیا تا به حال به این فکر کرده اید با تمام کشته هایی که در تاریخ داریم تنها 72 نفر اسطوره عجیبی هستند، زیرا پای ایده خودشان ایستادند و برای آن بها هم داده اند و سنت به جا گذاشتند؟ سال های سال گذشته و ایده ای که مبنای آن آزادی است، همچنان پابرجا است. بنابراین همیشه ارزش هایی بوده است و از نظر من حرف اورجینال نیز همیشه خریدار دارد.

* آقای دکتر فضای کاری شما آنلاین است. به دلیل اینکه بیشتر وقت شما در اینجا می گذرد، می خواهیم بدانیم فضای کاری چه مقدار برای شما ارزشمند است و شما چه مقدار از آن لذت می برید؟ آیا محیط خسته کننده ای برای شما است یا در واقع عشق واقعی در همین همشهری آنلاین است؟ این فضا را چگونه می بینید؟
فضای کاری من در امتداد زندگی طبیعی من است و اصلا به دید محیط کار نگاه نمی کنم. بسیار محیط جذابی است و همکاران بسیار خوبی دارم. 28 نفر در دو گروه کار می کنند. هیچ گاه سایت تعطیل نشده است مگر یک بار در سال که شاید به دلیل ارتقاء سرور و یا نیاز موتور سایت به تغییرات و غیره باشد. محیطی بسیار زنده، فعال، همکاران بسیار خوب با یک طیف سنی منطقی و سطح تحصیلات خوب در این مجموعه هستند. تخصص در این محیط بیشتر در حوزه ارتباطات است.

* آقای دکتر تعداد بازدیدکنندگان شما روزانه چه مقدار است؟
رکوردی که داشتیم در حدود 700 هزار بازدید در روز بود. ولی در حال حاضر در کل بین 200 تا 350 هزار بازدید داریم. میزان دیده شدن صفحات تقریباً بالا است که تا 5/7 و 5/9 صفحه رفتیم که در حال حاضر 5.5 صفحه برای هر کاربر داریم. در بین وب سایت های دنیا جزو 400 هزار سایت اول و در ایران بین 200 وب سایت اول هستیم. بالاترین میزانی که رفتیم فکر می کنم 37 بوده است.

* آقای دکتر به خاطر وجود آقای دکتر شکرخواه در اینجا مردم به این اعتقاد دارند که مطالب حتماً به روز، آنلاین و مفید هستند. خودتان به این دیدگاه اعتقاد دارید؟
شاید مردم من را به نام بشناسند ولی کار، محصول تلاش این 28 نفر است. ولی چون ما از ابتدا آگاهانه روی تگ خیلی وقت گذاشتیم، در نتیجه تگ بندی اطلاعات ما بسیار خوب است و 40 حوزه را پوشش می دهیم و مجبور هستیم در این 40 حوزه به روز باشیم. ما دو نفر مسئول به روز کردن چانک ها داریم. بنابراین به روز رسانی در وب سایت ما بسیار مهم است. یک تفاوت دیگر این سایت با دیگر سایت ها، داشتن چانک های وب سایت است که محصول تلاش این افراد است و برخی مواقع من نیز ممکن است یک هدایت گری داشته باشم.

* اگر بخواهید اختیارات جدیدی و تغییرات جدیدی در سایت داشته باشید، چه می کنید؟
اول شیفت شب را دایر می کنم و دومین کار چند زبانه کردن سایت است که تنها نیاز به تیم و هزینه دارد که پنل ما آمادگی این را دارد. از نظر تکنیکی عقب نیستیم. اگر از چند رسانه ای کمتر استفاده می کنیم، به دلیل پهنای باند در ایران است و سرور ما در کانادا است. در حال حاضر نیز سایت ما یک یا دو ماه است که responsive شده است.

    گفت و گو از: قربانعلی تنگ شیر

منبع مرجع:  شبکه اطلاع رسانی روابط عمومی ایران (شارا)

 

 

 

 

 

   
  

اخبار مرتبط:

اضافه نمودن به: Share/Save/Bookmark

نظر شما:
نام:
پست الکترونیکی:
نظر
 
  کد امنیتی:
 
   پربیننده ترین مطالب روابط عمومی  

  معرفی کتاب: فرهنگ جامع واژگان روابط‌عمومی


  ده فیلم سینمایی برای مدیران روابط‌عمومی


  ۹ راه برای ایجاد احترام بدون گفتن یک کلمه


  اگر کسی به ما حرف بدی می‌زند چه‌کار کنیم؟


  معرفی کتاب: مدیریت مستندسازی در روابط‌عمومی


  چشم‌انداز جستجوی مدرن


  روابط‌عمومی داده


  اضطراب اطلاعاتی


  اطلاعات غلط و اطلاعات نادرست


  ادغام رسانه‌های اجتماعی و روابط‌عمومی‌: چند نکته


 
 
 
مقالات
گفتگو
گزارش
آموزش
جهان روابط عمومی
مدیریت
رویدادها
روابط عمومی ایران
کتابخانه
تازه های شبکه
آخرین رویدادها
فن آوری های نو
تبلیغات و بازاریابی
ایده های برتر
بادپخش صوتی
گزارش تصویری
پیشنهادهای کاربران
اخبار بانک و بیمه
نیازمندی ها
خدمات
خبرنگار افتخاری
بخش اعضا
دانلود کتاب
پیوندها
جستجوی پیشرفته
موبایل
آر اس اس
بخشنامه ها
پیشکسوتان
لوح های سپاس
پیام های تسلیت
مناسبت ها
جملات حکیمانه
پایان نامه ها
درباره شارا
تماس با ما
Shara English
Public Relation
Social Media
Marketing
Events
Mobile
Content
Iran Pr
About Us - Contact US - Search
استفاده از مطالب این سایت با درج منبع مجاز است
تمام حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به شارا است
info@shara.ir
  خبر فوری: معرفی کتاب «هوش مصنوعی روابط‌عمومی در عمل» منتشر شد